"با یکبار دعوت و رفتن به اردوی جهادی، نمکگیر شدم" این را میگوید و چشمانش برقی از آرامش دارد الگوی او در این مسیر پرپیچوخم، شهید محمدحسین فهمیده است؛ نوجوان بسیجی که با فهم و درک انقلابی و مسئولیتپذیری در ۱۳ سالگی امام خمینی(ره) او را رهبر نامید.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی روایت جهاد استان قم، نام محمدحسین فهمیده، برای همیشه با مفهومی به نام «ایثار نوجوانانه» گرهخورده است در روز نوجوان، این پرسش مطرح میشود که میراث نوجوانان دیروز برای نسل امروز چیست؟
نوجوان دیروز در بحرانیترین شرایط، مسئولیت سرنوشت کشور را بر دوش کشید و با شهادت خود، درس وفاداری و دفاع از ارزشها را به نسلهای بعد آموخت و نوجوان امروز، وارث این میراث گرانقدر است؛ اما در فضایی پیچیده.
امروز، میدان ایثار و مسئولیتپذیری، از جبهههای نبرد به عرصههای دانشافزایی، خلاقیت، کارآفرینی و دفاع از هویت ملی در فضای مجازی تغییر شکل داده است اما روحیه همان روحیه است؛ روحیهای که میگوید، هر کس در جای خود مسئول است.
گاهی یک دعوت ساده، مسیر یک زندگی را تغییر میدهد در روز نوجوان سراغ یک نوجوان فعال جهادی رفتیم بسیجی نوجوان ساکن محله پردیسان.
داستان غلامرضا یوسفی از آنجایی آغاز شد که در روزهای سخت جنگ ۱۲ روزه، با حضور در ایستهای بازرسی و گشتهای محلی، نفسهای اولیه دفاع از میهن را تجربه کرده بود.
او میگوید: ابتدا انگیزهای برای حضور در اردوهای جهادی نداشتم اما شنیدن روایت دوستان و دیدن تصاویر فعالیتها، جرقهای در دلم انداخت و راهی اردوهای جهادی شدم.
“با یکبار دعوت و رفتن به این اردو، نمکگیر شدم” این را میگوید و چشمانش برقی از آرامش دارد الگوی او در این مسیر پرپیچوخم، شهید محمدحسین فهمیده است؛ نوجوانی که با درک انقلابی و مسئولیتپذیری تا مرز یک ایثار بزرگ،پیش رفت.

از قم تا گیلان کاروان رنگ و مهربانی
امروز، غلامرضا یکی از اعضای فعال “گروه جهادی مکتب عاشورا” است اگرچه مأموریت اصلی گروه در قم تعریف شده، اما چشمانداز آنها فراتر از مرزهای یک شهر است.
او میگوید: “به دلیل وجود مدارس کمبرخوردار فعالیت جهادی ما در سرتاسر کشور است” یکی از مأموریتهای تابستانی گذشته آنها، رنگآمیزی یک مدرسه استثنائی در شهر صومعهسرا استان گیلان بوده است.
هدفی ساده و عمیق را بیان میکند که به کار او انگیزه مضاعف میدهد”زیباسازی فضای مدرسه و شاداب کردن آن باعث لبخند شادی بر لب دانشآموزان میشود”
تخصص غلامرضا در این مأموریت، کار با پیستوله رنگپاش (ایرلس) بود؛ ابزاری حیاتی که مهارت خاصی میطلبد و او تخصص این کار سخت را در اردوهای جهادی به دست آورد و قهرمان کار در ارتفاع شد.
او میگوید: آغاز این سفر جهادی، اما با چالش مواجه شد مشکل اصلی ما، نبود وسیله نقلیه برای سفر به گیلان بود که با پیگیریهای مدیر دلسوز مدرسه و همراهی معلمان، این مشکل حل شد و کاروان جهادی ما راهی شمال کشور شد.
خاطراتی که در دل رنگها جا ماند
در میان تمام خاطرات، یکی برای غلامرضا درخشانتر است: “در مشهد، در حال رنگآمیزی بیرون یک مدرسه بودیم که ناگهان دانشآموزان آمدند و اجازه گرفتند تا مدرسه خودشان را ببینندوقتی وارد شدند و دیدند، با ذوق و شوقی وصفناشدنی بیرون آمدند آن شادی، تمام خستگیهایمان را شست.”
اما روایتی دیگر، از مهربانی یک روحانی میگوید: زمانی که تنها یک روز به بازگشتمان مانده بود و بودجه گروه به پایان رسیده بود، یکی از دوستان، حاجآقایی را برای روضهخوانی دعوت کرد پس از بیان شرححال گروه جهادی، آن روحانی بهجای دریافت حقالزحمه، با تحسین فعالیت جوانان، مبلغی را بهحساب گروه واریز کرد درصورتیکه ما پولمان تمام شده بود و برای فردا نمیدانستیم چه کنیم. این لطف خدا بود.

جهاد،درس، زندگی؛ سه ضلع یک مثلث
غلامرضا در پاسخ به این پرسش که آیا این فعالیتها مانع درسخواندن میشود، قاطعانه میگوید: بههیچوجه. بسیاری از ما در گروه جهادی دانشآموزان ممتاز هستیم برنامهریزی گروه جهادی بهگونهای است که فعالیتها در پنجشنبه، جمعهها و ایام تعطیل مانند عید نوروز و تابستان متمرکز شده است.
او کار با پیستوله در ارتفاع را یکی از سختترین بخشهای کار میداند، اما بر این باور است که همین سختیها باعث تقویت روحیه کار تیمی، مسئولیتپذیری و مدیریت زمان شده است و میگوید: کاری که رنگکاران دیگر در دو سه ماه انجام میدهند، ما با شب و روز کارکردن در دو سه روز به پایان میرسانیم و این بهخاطر مسئولیتپذیری در کار تیمی و دغدغه جهادی و محرومیتزدایی است.
آیندهای به وسعت ایران
با توجه به اینکه در هفته بسیج دانشآموزی بودیم از ساختارها و روند بسیج پرسیدم که غلامرضا پاسخ داد: ساختار بسیج میتواند با تسهیل ارتباطات و ارائه نامههای معرفی به گروههای جهادی، بستر حضور آنها را در مناطق محروم بیشتر از کشور را فراهم کند.
چشمانداز گروه او نیز جالبتوجه است و میگوید: هدف این است که پس از یک تا یک و نیمسال، هر فرد از گروه جدا شود و خود به یک فرمانده جهادی تبدیل گردد تا این چرخه نیکوکاری و خدمت، همواره گستردهتر شود.
پیام یک نوجوان جهادگر به نسل امروز
او در پایان، خطابی صمیمانه به نوجوانان همسنوسال خود دارد: بلند شوید و به اردوهای جهادی بیایید فکر نکنید که در این اردوها رفاه کامل برقرار است خیر گاهی از غذای خودمان به مدرسهای که میرویم میدهیم گاهی هم شب را گرسنه میخوابیم اما این گرسنگی، وقتی نتیجهاش دیدن لبخند یک دانشآموز محروم باشد، لذتبخشترین غذای دنیاست؛ با یکبار آمدن، نمکگیر این مسیر میشوید، بیایید تا با هم ایران را نه با شعار که با قلمو و پیستوله، رنگینکمان مهربانی کنیم.
گفتوگو با غلامرضا یوسفی بهوضوح نشان میدهد که روحیه شهید فهمیده و یارانش، نهتنها فراموش نشده که در نسل جدیدی از نوجوانان هوشمند، خلاق و مسئولیتپذیر، جان دوباره گرفته است اگر نوجوان دیروز با نارنجک بر کمربستن و شهادت خود در زیر تانک دشمن، از میهنش دفاع کرد؛ نوجوان امروز با قلمو و پیستولهای به وسعت ایران، به نبرد با محرومیت و ناامیدی میرود.
اینان وارثان شهدا هستند؛ کسانی که ایثار را از صحنه نبرد به عرصه سازندگی کشاندهاند و ثابت کردهاند که راه باقی است، فقط میدان عوض شده است.

https://eitaa.com/revayatejahadi


