خادمین مواکب طریق المهدی (عج)، بار دیگر برای آرمانی بزرگتر گرد هم آمدهاند و مدال خادمی را بر سینه چسباندند تا مشق ایثار کنند که در سپاه مهدی (عج) میدانداری کنند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی روایت جهاد، خادمان طریق المهدی عج در ایام ملکوتی اربعین، پای در طریق الحسین(ع) گذاشتهاند هر جرعهای که به کام تشنه زائران حسینی می نوشانند، هر لقمهای که به دستان عاشقان اباعبدالله (ع) میدهند و هر مرهمی که بر پای مجروح رهروان کربلا مینهند، عهدی است با امام زمان عج.
در طریقالحسین(ع) و بر سر راه کربلا، موکبهای جهادگران قم تنها ایستگاه استراحت و سیراب کردن جسم نیست؛ پایگاه تربیت لشکریان فرج است.
خدمت به زائران حسین (ع)، تمرین ایثار و فداکاری برای یاری آن منجی موعود است که پرچم عدالت را بر دوش جدش حسین (ع) به اهتزاز درخواهد آورد. ما در این مسیر، با نگاه به افق ظهور، خدمت میکنیم و خود را برای آن روز بزرگ آماده میسازیم، چرا که راه حسین (ع) است که ما را به مهدی (عج) میرساند، و خدمت در این راه، افتخار سربازی در سپاه قائم آل محمد (ص) است.
در فضای خاکی اما عطرآگین موکب عشاقالمهدی (عج)، جهادگران پردیسان مشغول خدمترسانی ده روزه شدند و در این بین خادمانی با کارتهای قهوهای رنگ، چون نگهبانان گمنام عشق، در پیچوخم خدمت به زائران حسینی میچرخند.
این کارتها نه نشان اداری؛ بلکه سندی است بر عهدی ناگسستنی با حضرت حجت و یادآور آنکه هر ظرف شستهشده، هر زمین جارو شده، و هر جرعه آبی که به دست خستهای میرسد، قدمی است در مسیر انتظار.
صحنههای روایی خدمت در موکب صحنههایی ست آغشته از عشق و ایمان و کارتهای چسبیده به قلبهای خادمین روایت عهدی ناگسستنی است.
به موکب عشاقالمهدی (عج) که جهادگران پردیسان مشغول خدمترسانی به زوار بودند آمدم و خادمینی را مشاهده کردم که به مدال افتخار چسبیده شده به سینه شان افتخار می کردند با این مدال صحنه هایی از عشق و خدمت را برای زوار آفریدند.
ظرفشویان بیادعا
در گوشهای از موکب، جوانی با پیشبندی آغشته به کف، کوهی از ظرفها را با حرصی عجیب میشوید. کارت خادمی بر گردنش تاب میخورد: خادم الحسین دستانش در آب داغ، سرخرنگ میشود اما لبخندی بر لبانش است.
او صلواتی را زمزمه میکند که گویی پاداش کارش نیست، که سوخت حرکتش است او نه تنها ظرفها را پاک میکند، که دلها را نیز صیقل میدهد از حس و حالش پرسیدم نگاهش رو کرد به من، خسته اما آروم: “هدفم؟ صادقانه بگم اولش فقط میخواستم ثواب کنم، برم بهشت ولی اینجا، تو این خاک و دود و خستگی یک چیز دیگه را فهمیدم. اینجا، من دارم با امام حسین (ع) قرار میبندم. هر ظرفی که میشویم، انگار دارم بهش میگم: ‘حسینم! منم اینجام، پای تو ایستادم میخوام ثابت کنم آدمِ قابلاعتمادی هستم، حتی تو همین کارای به ظاهر کوچک هدفِ واقعیم اینه که بفهمم ‘خادم’ بودنِ واقعی یعنی چی
جاروکشان خاکنشین
زنی میانسال با چارقدی سبز، بیوقفه زمین موکب را جارو میزند هر حرکت جارو، گویی تکبیری است بر ویرانیهای دنیا. خاکروبهها برای او یادآور خاک کربلاست؛ همان خاکی که پای مبارک حسین(ع) را در بر گرفت.
در پاسخ سوالم که هدفش چیست گفت: دخترم، من خودم زائرم، چندبار پیاده رفتم کربلا میدونی چقدر اونجا یه جاروی تمیز، یه جای تمیز برای استراحت، میتونه به آدم آرامش بده؟ هدفِ من اینه: میخوام هر زائری که پاشو اینجا گذاشت، حتی برای یه لحظه، خستگیِ راه از تنش بره احساس کنه اینجا خونهست، خونهی خودش. این خدمتِ من، راهِ من برای تشکر از مادرِ امام زمانمه (س) میخواهم بگم: حواست به ما زائرای خستهجون هم باشه
آبآوران تشنهکام؛ ساقیان کوثر در زمین
محمد پسر دهه نودی گروه با دبهای سنگین، آب اور زائران است. هر لیوان آبی که میریزد، گویی در حرم اباعبدالله(ع) جام فرات میدهد. عطش زائر، او را به یاد لبهای خشکیده امامش میاندازد. در روایت آمده: او باور دارد که این آبدادنها، پلههای ظهور را نزدیکتر میکند.
گفت: ببین، هدفِ من خیلی سادست، ولی عمیق: میخوام امام زمانم خوشحال بشود. فکر کنم اگه ایشون الان تشنه بیان، من بتونم یه لیوان آب بهشون بدم. اینجا، به هر زائری آب میدهم، انگار دارم به خودِ امام آب میدهم. میخواهم یاد بگیرم چطوری بیمنّت خدمت کنم. اینطوری، شاید یه روز لایق بشوم واقعاً خادمِ امام زمانم بشم. این کارتِ گردنی، یادم میندازه که دارم برای کِی تلاش میکنم.
روایتهای پشت صحنه
پذیرایان بیمنّت؛ سفرههای بیپایان مهدوی در بخش پذیرایی، مردی با لبخندی پیوسته، غذا را در ظرفها میکشد. هر قاشق برنجی که میدهد، گویی نذری است برای آن که “یا زکیا یا نقیا” پاسخ گوید. او آیه را زمزمه میکند: وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا (و غذای خود را با وجود علاقه به آن، به مسکین و یتیم و اسیر میدهند).
حاج محمد، خادم ۷۰ ساله کارت خادمیاش را نگاه کرد و در حال جمع آوری کمک های مردمی میگوید: جانباز دفاع مقدس هستم اما این کارت یادگار هفت اربعین است و امید دارم روزی کارتم را در حرم حسین ع به دست خود مهدی بسپارم.
هدف؟ برای من ‘جبران’ هست جبرانِ کمبودهای خودم. من آدمِ کاملی نیستم، اشتباهات زیادی کردم. اینجا، تو خدمت به زائرِ اباعبدالله، احساس میکنم دارم یه ذره از قرضهایم رو پس میدهم. مهمترین هدفم اینه که قلبم پاک بشه، با این خدمتهای کوچیک.”
پیوند خدمت و انتظار؛از کربلا تا ظهور
خادمان موکب المهدی(عج) باور دارند که هر ظرف شستهشده، شمشیری برای قائم(عج) میسازد و هر زمین جاروزده، راه ظهور را هموار میکند.
آنان خون حسین(ع) را با آب خدمت میشویند و انتقامش را با جاروی عشق بر زمین میریزند. این است روایت عشاقالمهدی: خدمت در کسوت خادمی، انتظار در جامه عمل .
https://eitaa.com/revayatejahadi